جدول جو
جدول جو

معنی سخن باره - جستجوی لغت در جدول جو

سخن باره
(سُ خَمْ رَ / رِ)
سخن دوست
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زن باره
تصویر زن باره
مردی که زنان را دوست دارد، زن دوست، زن باز
فرهنگ فارسی عمید
(نُ رَ / رِ)
رجوع به سخن خواره شود
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ / رِ اَ)
گفتار درشت از روی عدم شفقت، گستاخ و بی ادب. (ناظم الاطباء). رجوع به سخن خوار شود، سخندان:
چنین گفت کز آمدن چاره نیست
چو تو در زمانه سخن خواره نیست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
نان طلب. نانجوی. نانخواه
لغت نامه دهخدا
(نَ)
مجازاً، شاعر ماهر:
نه مرد لافم خاقانی سخن بافم
که روح قدس تند تار و پود اشعارم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
آنکه درطلب نانست نان جوی نان خواه: کندتازه نانباره هرکسی درآن باره سازدنوازش بسی. (نظامی. گنجینه گنجوی. ص 153)
فرهنگ لغت هوشیار